استراتژی لیموترش


لطفا 10 ثانیه ، فقط 10 ثانیه تصور کنید دارید «لیمو ترش» یا لواشک می‌خورید.... ببینید دهانتون بزاق ترشح می کند.

این تجربه به ما می گوید که چطور با 10 ثانیه  فکر کردن به لیمو ترش اینقدر بدن ما واکنش میدهد!! حال مقایسه کنید که وقتی شما 10 دقیقه ،10 ساعت، 10 روز یا  10 سال به اتفاقات و مسائل منفی تمرکز می کنید یا ساعت‌ها عصبانی هستید یا استرس و اضطراب یا کینه در ذهن تون دارید، چه تاثیرات ویرانگری روی سیستم جسمی و روحی شما به جا می گذارد!!
 
و برعکس، شما اگر 10 ثانیه و 10 دقیقه، 10 روز یا 10 سال به مسایل مثبت و خوب فکر کنید، جسم و روح شما واکنش های مثبتی نشان می دهد و آنگاه سرشار از انرژی می شوید.

استراتژی لیموترش می گوید: یادتان باشد؛ تا افکار منفی به سراغتان آمد بدانید که اگر تا 20 ثانیه ادامه پیدا کنند، تیشه به ریشه ذهن خلاق و آینده نگر خود زده اید!! این خیلی خوب است که دائما از خودمان بپرسیم: انرژی بخش ترین فکری که باید بکنیم چیست؟ انرژی بخش ترین حرفایی که باید بزنیم چیست؟ و انرژی بخش ترین تصمیمی که اکنون باید اتخاذ نماییم کدام است؟


☑️⭕️تجویز راهبردی:
ظرف هفته آینده از استراتژی لیموترش استفاده کنید با تجسم تصویر زیر:
خودتان را ده سال آینده تصور کنید که دارید در یک جمع بزرگ از موفقیت هایتان می گویید و مسیری که برای موفقیت طی کرده توضیح می دهید.

وقتی شما چنین تمرین ذهنی را انجام می دهید، هم ذهن تان را به سمت هدف تان معطوف می کنید و مجبورید آن را شفاف کنید. هم مجبور می شوید به موانع به صورت مثبت فکر کنید چون دارید تصور می کنید که چگونه بر موانع فائق آمده اید.

و در نهایت از لیموترش به خوبی استفاده می کنید. انرژی روانی و جسمانی خود را برای رسیدن به نقطه مطلوب فعال می کنید. 

تجویز راهبردی از شبکه استراتژیست

فرار از زندان: توصیه مشترک صمد بهرنگی و استاد هاروارد


ماهی سیاه کوچولو گفت: نه مادر! من دیگر از این گردش ها خسته شده ام، می خواهم راه بیفتم و بروم ببینم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. ممکن است فکر کنی که یک کسی این حرفها را به ماهی کوچولو یاد داده، اما بدان که من خودم خیلی وقت است در این فکرم. البته خیلی چیزها هم از این و آن یاد گرفته ام؛ مثلا این را فهمیده ام که بیشتر ماهی ها، موقع پیری شکایت می کنند که زندگیشان را بیخودی تلف کرده اند. دایم ناله و نفرین می کنند و از همه چیز شکایت دارند. من می خواهم بدانم که، راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می شود زندگی کرد؟...!
وقتی حرف ماهی کوچولو تمام شد ، مادرش گفت:« بچه جان! مگر به سرت زده ؟ دنیا!... دنیا!... دنیا دیگر یعنی چه ؟ دنیا همین جاست که ما هستیم ، زندگی هم همین است که ما داریم»...

آنچه خواندید قسمتی از کتاب ماهی سیاه کوچولو نوشته صمد بهرنگی بود. حالا می خواهیم با هم نوشته ای را بخوانیم از یک استاد دانشگاه هاروارد که کتاب ژنتیک نوآوری را نوشته است:

⭕️اسیر مرزهای فیزیکی نشوید. از یک کشور جدید دیدن کنید. یا در آن زندگی کنید. به یک محیط جدید مانند حوزه‌های کاری متفاوت در شرکت خود یا دیگر شرکت‌ها در صنایع مختلف بروید. دنیا را با مشغول شدن به فعالیت های جدید کاوش کنید. به یک فعالیت حرفه ای یا اجتماعی متفاوت از حوزه‌ی کاری معمول خود بپردازید. در سخنرانی کسی که با حوزه‌ی کاری اش آشنا نیستید، شرکت کنید. از یک موزه‌ی غیرمعمول دیدن کنید. وقتی این فعالیت‌های جدید را انجام می‌دهید، با پرسیدن سؤالات مختلف از خود، کمک کنید بر اساس این تجربه‌ جدید، دیدگاه های جدیدی در ذهنتان شکل بگیرد. سؤالاتی مانند: اگر تیم کاری من اینجا بود، برای تولید چیزی جدید، از این تجربه چه میتوانستیم بیاموزیم؟ اگر قرار بود از این محیط جدید چیزی (محصول، فرایند یا...) را انتخاب کنم و با خود به محیط کارم ببرم، چه چیزی می‌توانست باشد؟ تلاش کنید که در طول هر ماه حداقل یک مرز را نادیده بگیرید و از آن عبور کنید.


☑️⭕️تجویز راهبردی:
صمد بهرنگی در سال 1346 به زبان داستان و کریستینسن استاد هاروارد به زبان علمی در سال 2011 هر دو یک چیز را می گویند: آنجا که زندگی می کنی و در آن حوزه ای که کار می کنی و آن چیزی که می بینی تبدیل می شود به چارچوب فکری تو. اگر زیادی در یک جغرافیا، حوزه کاری، رشته تحصیلی بمانی، آن جا کم کم می شود برای تو یک زندان. زندانی بدون میله. زندانی بدون دربان و زندانی بدون شکنجه. اما تمام خاصیت های یک زندان را دارد: محدودیت، تکراری بودن، تنگی و خفه کنندگی، تنهایی و تاریکی.
بنابراین توصیه می کنم همین امروز سه تصمیم ساده بگیرید:
1- یک سخنرانی نامربوط به حوزه تخصصی خود را گوش کنید.
2- یک کتاب نامرتبط با رشته تحصیلی خود مطالعه کنید.
3- یک بازدید مجازی از یک کشور دیگر داشته باشید (مشاهده فیلم ها و مطالعه سفرنامه ها و ...).

فرار از زندان آنقدرها هم سخت نیست. تمام سه کاری که در بالا پیشنهاد کردم به اندازه یک فصل از سریال فرار از زندان از شما وقت نخواهد گرفت اما بیش از آن برای شما بازده خواهد داشت. آزمایش کنید!

دکتر مجتبی لشکربلوکی، معلم دانشگاه

طوفان فکری معکوس


ابزاری جالب برای زندگی شخصی، مدیریت سازمان و کشورداری

احتمالا در مورد طوفان فکری یا بارش افکار و کاربردهای آن در حل مساله شنیده و چه بسا تجربه کرده باشید. این روش با همه جذابیتش ممکن است به بن بست بخورد.

گاهی ایده جدیدی به ذهن مان نمی رسد، گاهی فکر می کنیم که همه راهها را رفته ایم و خلاصه هر از گاهی به دلیلی (گاهی هم چون روش را درست و خوب استفاده نمیکنیم) روش طوفان فکری معکوس کمک موثری در حل مسا له نمی کند. چاره چیست؟

طوفان مغزی معکوس (وارونه) یک ابزار جایگزین و جذاب است. روش آن چیست؟ خیلی ساده: به طور خلاصه در این روش، شما به جای اینکه در پی حل مساله باشید، می خواهید مساله را تشدید کنید. یعنی مساله را بدتر کنید! به عبارتی به جای اینکه مساله را حل کنید، میروید و در جهت حل عکس مساله تلاش می کنید و ایده می دهید!

بگذارید سه مثال در سه سطح مختلف بزنم:
⭕️ در زندگی شخصی می خواهید رابطه خود را با همسر یا پدر و مادر خود خوب کنید. هر چه فکر می کنید راهکاری به ذهن تان نمی رسد. از طوفان فکری معکوس استفاده می کنید. یعنی اینکه از خودتان می پرسید چه کار کنم که این رابطه هر روز بدتر و بدتر شود. آنگاه از بین ایده هایی که بیشترین احتمال و بیشترین تاثیر را دارند را گرفته و برعکس می کنید. یادتان باشد که این قسمت آخر را حتما انجام دهید و گرنه روابط خانوادگی شما هر روز بدتر می شود.

⭕️در اداره سازمان ما با یک مشکل روبرو هستیم: از دست دادن بازار و ریزش مشتریان! می خواهیم ببینیم که چطور از ریزش مشتریان جلوگیری کنیم. بنابراین مساله را عکس میکنیم: چطور کار کنیم که همه بخواهند خرید از محصولات سازمان ما را رها کنند؟

⭕️در کشورداری با مساله جذب سرمایه گذاران خارجی روبرو هستیم. چرا که آن ها کشورهای دیگر را به ما ترجیح می دهند و ما می خواهیم کشوری جذاب برای آنان باشیم. مساله را معکوس می کنیم: چه کنیم که اصلا هیچ سرمایه گذار خارجی به ایران نیاید؟

جالب این جاست که در فهرست پیشنهادهایی که برای حل عکس مساله (تشدید مساله) مطرح شده اند، کارهایی را می بینید که همین الان در زندگی/سازمان/کشور انجام میشوند. یعنی میبینید که شما کارهایی میکنید که دارند مساله را تشدید می کنند.

چند توصیه کلیدی:
درست مثل طوفان مغزی معمولی، اینجا هم باید ایده ها را ثبت کنید
جلوی بروز هیچ ایده را نگیرید، خنده دار بودن ایده ها مانع از بررسی و توجه به آنان نیست.
سعی کنید لیست بلند را به لیست کوتاه تبدیل کنید شما نمی توانید همزمان چند هندوانه بردارید.

شبکه استراتژیست

سه اصل طلایی برنامه ریزی


یک نویسنده و پژوهشر برنامه روزانه افراد موفق را بررسی کرده و به نتیجه‌ای جالب دست یافته است. پارامترهای مشترکی در برنامه ریزی روزانه این افراد وجود دارد:

⭕️60  دقیقه اول را خوب مدیریت کنید.
صبح که شروع می‌شود انگار اتفاقات خود به خود در حال افتادن هستند و قرار است با چیزی مسابقه بدهیم. ایمیل‌های زیادی منتظرخوانده شدن هستند و به نظر می‌رسد از همان ابتدای روز، از چیزی نامعلوم، عقب مانده‌ایم. تکنولوژی دنیای مدرن از همان ابتدای روز، سیل عظیمی را به سمت شما پرتاب می‌کند. و شما به این سیل واکنش نشان می‌دهید. واکنش، کنش و واکنش تا  زمانیکه روز تمام می‌شود و آنقدر خسته‌ می‌شوید که توانایی انجام کارهای مهم را ندارید .
پس از بیدار شدن از انجام دادن کارهایی که رفتارتان را تحت تاثیر قرار می دهد مثل چک کردن ایمیل، تلگرام، فیسبوک و … پرهیز کنید. چرا؟ چون پاسخ دادن به این سوال و آن درخواست شما را وارد گفتگوها و فعالیت هایی می کند که اصلا قرار نبود انجام شود و اصلا در اولویت نیست.
اولین نکته در برنامه ریزی روزانه این است که صبح که برمی خیزی، شما افسار زندگی را به دست بگیرید.

⭕️هر روز ۳ کار مهم را مشخص کنید
همه کارها دارای اهمیت یکسان نیستند ؛ بیشتر ما با دو نوع کاملا متفاوت از کارها مواجه هستیم، سطحی و پیچیده. کارهای سطحی مانند ایمیل، ملاقات‌ها، اطلاعات حرکت وسایل نقلیه و… کوچک هستند و برای انجام شدن به استعدادهای شما نیازی ندارند. اما برای انجام کارهای پیچیده  می‌بابیست از توانایی‌هایتان بهره ببرید .‎کار سطحی از اخراج شما جلوگیری می کند؛ اما کار پیچیده موجب ارتقای شما می‌شود و می بایست اولویت داشته باشد. ‎
لازم نیست همه کارها را انجام بدهید. کارهای مهم‌تر را به صورت واضح مشخص کنید (نهایتاً ۳ کار) و ما بقی کارها را تنها در صورتی انجام دهید که وقت اضافه داشته باشید؛ بدون استرس، رهایشان کنید.
.
⭕️از «ساعات جادویی» برای ۳ هدف روز استفاده کنید
این جمله طلایی را به خاطر بسپارید: همانطورکه اهمیت کارها یکسان نیست، ساعت‌ها هم ارزش یکسانی ندارند‎. به عقیده استاد روانشناسی و اقتصاددان رفتاری حداکثر بازدهی شما در روز  بین دو  تا  دو و نیم  ساعت می باشد. «,واضح است که اغلب افراد بیشترین بازدهی را در  ۲ ساعت اول صبح  دارند. البته نه  دقیقا بعد از بیدارشدن، به  عنوان مثال اگر شما ساعت ۷ از خواب بیدار شدید بین ساعت هشت تا ده و نیم  بیشترین بازدهی را خواهید داشت».‎
تحقیقات نشان می‌دهد،در طول روز، هوشیاری و حافظه، توانایی واضح فکر کردن و یادگیری، بین ۱۵ تا ۳۰ درصد در نوسان است. اغلب ما دو ساعت و نیم  تا چهار ساعت بعد از بیداری بیشترین بهره‌وری را داریم.
البته آدم ها با هم فرق دارند. برخی صبح ها برای کاری راحت ترند و برخی بعدازظهرها. ساعت های جادویی خود را پیدا کنید!

☑️⭕️تجویز راهبردی:
مزیت کسانی که هدف و استراتژی دارند این است که چون خودشان هدف گذاری کرده اند نمی گذارند امور دیگر برای آن ها هدف گذاری کند و به راحتی 3 کار اولویت دار خود را مشخص می کنند.
بنابراین اگر می خواهید هر روزتان یک گام بلند به سوی پیشرفت باشد اول از همه باید بدانید که در پنج سال یا ده سال آینده به کجا می خواهید برسید.
نکته جالب این جاست که این نکات طلایی برای همه در همه سطوح از جمله کسانی که در خانه کار می کنند یا کسانی که مدیر ارشد کشور هستند، کاربردی و مهم است.

تجویز راهبردی از شبکه استراتژیست بر مطلبی از سایت (Webyad. com)

سندرومی خطرناک به نام «نتیجه فوری»


موفقیت نا‌محدود در۲۰ روز!
چاقی و لاغری در سه روز!
با شغل دوم و کمتر از یک ساعت در روز میلیاردر شوید!
یادگیری ۳۵ زبان دنیا در ۱۰ روز!
ترک اعتیاد فوری بدون درد در ۴۵ روز!
با ۶۸ ثانیه تمرکز به آرزوهای خود برسید و ... !

سندروم «نتیجه فوری» گریبان جامعه ما را گرفته است.
آن قدر گرفتار «جنون سرعت» و «یک شبه ره صد ساله رفتن» برای رسیدن به خواسته‌هایمان هستیم که دوست داریم همه این تبلیغات عجیب را یکجا باور کنیم! این پیام‌های تبلیغاتی همگان را دچار نوعی بیماری به نام «نتیجه فوری» کرده است. تقویت این نوع نگرش تاثیرات بسیار مخربی بر حوزه مدیریت استراتژیک زندگی شخصی/اداره سازمان/کشورداری می گذارد.

هیچ کدام از این ها واقعیت ندارد. اگر هم داشته باشد، در دنیای استراتژی چنین چیزی نداریم: موفقیت آسان، ساده و سریع! فقط در کتاب های علمی تخیلی یافت می شود.

حتی گاهی می بینیم که در کتاب های موفقیت یا مدیریت، بیان می کنند که موفقیت یک سازمان حاصل یک ایده خلاقانه سریع بوده و سازمان یک شبه ره صد ساله را طی کرده است. بخوانید اما باور نکنید. درست است گاهی اوقات یک موفقیت ناشی از یک ایده خلاقانه بوده. همین طور ممکن است یک فرد یا یک سازمان در کوتاه مدت یک تغییر اساسی را تجربه کرده است اما به دو نکته توجه داشته باشید:
ممکن است فرد/سازمان در کوتاه مدت به منفعت اساسی برسد ولی پشت آن تصمیم سال ها تجربه و دانش خوابیده است و در ضمن برای حفظ نتایج آن در بلندمدت سازمان/فرد تلاش زیادی به خرج داده است. ولی برخی کتاب های موفقیت و مدیریت برای آن که داستان را جذاب کنند همه واقعیت را نمی گویند.

🔎⭕️تحلیل راهبردی:
سندروم نتیجه فوری دو پیامد بسیار مخرب دارد:
افق فکری ما را کوتاه می کند: ما فکر می کنیم که یک دستاورد باید در سه ماه بدست بیاید درغیر اینصورت به زحمتش نمی ارزد. بنابراین اصولا از برنامه های که مثلا باید یک سال آن ها را دنبال کنیم استقبال نمی کنیم. به همین دلیل هم هیچگاه کارهای بزرگ را شروع نمی کنیم.

رها کردن اقدام در میانه راه: تصمیم جدی گرفته ایم که زبان آلمانی را بیاموزیم. چون فکر می کنیم که یادگیری زبان در 20 روز ممکن است، 20 روز هم وقت می گذاریم ولی چون آن وعده واقعیت نداشته است، نیمه کاره یادگیری زبان آلمانی را کنار می گذاریم آن هم با سرخوردگی. به همین دلیل هم هست که ما هزار کار نیمه تمام داریم هیچ کاری را به انتها نمی بریم چون به اندازه کافی صبور نیستیم.

متاسفانه باید بگویم که این سندروم در زندگی شخصی اثرات مخربی دارد اما در اداره سازمان و بسیار مهم تر در کشورداری ما هم دیده می شود و اثرات آن به مراتب ویرانگرتر است. واقعیت آن است که موفقیت های چشم گیر و پایدار حاصل سخت کوشی، تلاش، تداوم و از همه مهم تر انضباط راهبردی و انتخاب های دردناک است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

پدیده جالب فیلترینگ خودخواسته و پیامدهای استراتژیک


دانشگاه ایندیانا یک پژوهش جالب انجام داد: در این پژوهش که در سطحی وسیع با بررسی 100 میلیون وب کلیک و 1 میلیارد و 300 میلیون مطلبی که در فضای مجازی منتشر می شود انجام شد پژوهشگران دریافتند، کسانی که اخبار را از طریق شبکه های اجتماعی دنبال می کنند، در «دام حباب اطلاعات جمعی» می افتند یعنی فقط از اخباری مطلع می شوند که در بین افرادی که ذهنیتی مانند آنها دارند، به اشتراک گذاشته می شود. این پدیده به نوعی فیلتر شدن توسط حلقه دوستان است زیرا اخبار را بر اساس پست های دوستانشان می فهمند.
آکادمی تفکر می نویسد: با وجود تنوعی که در شبکه های اطلاع رسانی هست، شبکه های اجتماعی باعث کمتر شدن تنوع اطلاعات می شود!!

🔎⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
زمانی که ما از طریق شبکه های اجتماعی مانند تلگرام به هم متصل می شویم، فکر می کنیم که چه خوب! از این به بعد من در جریان اخبار و اطلاعات هم سریع تر از گذشته و هم کم هزینه تر از گذشته قرار می گیرم. اما واقعیت چیز دیگری است.
از طرفی ما همیشه از فیلترینگ بدمان می آید. اما به این موضوع توجه نداریم که با پیوستن به گروه ها و کانال های همفکر عملا داریم خودمان به دست خودمان فیلترینگ انجام می دهیم.
عضویت در شبکه های اجتماعی همفکر ممکن است بیشتر از آنکه به ما در دسترسی اطلاعات کمک کند ممکن است باعث جمود فکری و تنگ نظری ما شود.
چه کار باید کرد؟
منابع اطلاعاتی خود را گسترش دهید و عضو کانال ها و گروه های غیرهمفکر شوید. ممکن است در ابتدا اذیت شوید از اینکه آخه چرا این ها این جوری فکر می کنند؟ مگر این ها عقل ندارند؟ اصلا این ها را شستشوی مغزی داده اند! ولی بعد از مدتی در می یابید که آن ها نیز به اندازه شما عاقل هستند  و به اندازه شما باهوش.
دقت کنید که این مساله فقط مرتبط با مسایل سیاسی نیست، موضوعات اقتصادی و اجتماعی نیز تفسیربردار هستند و بهتر است که ما از زوایای مختلف و از دیدگاه های مختلف این موضوعات را بررسی کنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
X