حفاظت از چند جواب مثبت با هزاران جواب منفی



هر چقدر که می گذرد این سوال در ذهن من پر رنگ تر می شود که واقعا دروسی که در مدرسه و دانشگاه (مقطع کارشناسی) خوانده ام مفید بوده است، و هر چقدر که بیشتر می گذرد تردید من در مورد مفید و موثر بودن آن دروس بیشتر می شود و متاسف تر می شوم که چرا زندگی ام آنگونه صرف/هدر شد.

بگذارید دو مثال بزنم: ما انواع و اقسام مطالب در مورد زیست شناسی خواندیم اما کسی به ما نگفت که چگونه غذا بخوریم؟ طریقه درست نفس کشیدن چیست؟ و چگونه بخوابیم؟ ما 12 سال انشا نوشتیم اما محض رضای خدا کسی نبود که به ما بگوید روش های انشا/گزارش نویسی و یا ایده/نامه نگاری چیست؟ دریغ از حتی معرفی یک جزوه 10 صفحه ای در مورد این که چگونه بنویسیم.
 
ما خیلی چیزها خواندیم و خیلی چیزها حفظ کردیم از آمیب ها بگیرید تا نوترون. از تانژانت گرفته تا تپه ماهوری، از هخامنشیان تا مسندالیه. اما کسی نبود آن روزها به ما بگوید شما برای آن که در زندگی موفق باشید چه به عنوان یک شهروند چه به عنوان یک مدیر ارشد چه به عنوان عضوی از خانواده باید بلد باشید «نه» بگویید و این «نه گفتن» بسیار بسیار مهم تر از «بله گفتن» است.
 چرا که به قول کریستین بوبن، نویسنده اندیشمند:
در زندگی
تعداد محدودی بله
در اختیار ما قرار دارد
و پیش از به کارگیری شان
باید با تعداد بیشماری نه از آنها محافظت کنیم

ممکن است بپرسید کسانی که نمی توانند نه بگویند دچار چه مشکلاتی می شوند؟ دست کم سه مشکل اساسی در کار و زندگی شان بروز پیدا می کند.
1- همواره تعداد زیادی کار پیش روی شان است که باعث پریشانی و استرس شان می شود.
2- نمی توانند تمرکز کنند و یک کار را به انتها برسانند.
3- چون نمی توانند به تعهداتشان عمل کنند (به خاطر زیاد بودن تعهدات شان) به ورطه زشت دروغ گویی و پیمان شکنی و توجیه خواهند افتاد.

حالا این ها در زندگی شخصی است و دردش تا حدی خوردنی. وقتی این مهارت نزد تصمیم گیران و مدیران ارشد کشور وجود نداشته باشد این فاجعه آفرین می شود. فقط به یک مورد اشاره می کنم: هزاران پروژه ناتمام نشانه از آن دارد که دولت و مجلس نمی توانند در قبال خواسته ها و فشارها نه بگویند! اصلا به خاطر دارید یک مسوول در کل کشور جرات داشته باشد و به مردم بگوید که آن چه شما می خواهید در اولویت کشور نیست و ما اکنون به آن نمی پردازیم.

☑️⭕️نکته پایانی:
بیاموزیم نه بگوییم و نه گفتن را معادل بی ادبی تلقی نکنیم. ما که سوختیم دست کم به نسل بعدی بیاموزیم در زندگی تعداد محدودی بله داریم که باید با تعداد بیشماری نه از آنها محافظت کنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
 

تکنیک برون ریزی در تحلیل های دشوار و پیچیده


سال ها پیش کتابی می خواندم نوشته مامور کارکشته سازمان سیا (سی آی ای یا همان آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا) بود. این کتاب در مورد تحلیل و پردازش داده ها و در نهایت تصمیم گیری و انتخاب بود. نویسنده کتاب بیش از 30 سال در سی آی ای کار کرده بود و حالا داشت تجربیات خودش را می نوشت. یکی از تکنیک هایی که در کتاب مطرح کرده بود تکنیک برون ریزی یا خارج سازی (externalization) بود. هر چقدر که می گذرد بر اهمیت این تکنیک بسیار ساده اما بسیار بنیادی بیشتر پی می برم. با هم این تکنیک را مرور کنیم:

مسایل تحلیلی پیچیده را می‌توان با خارج سازی تحلیل پذیرتر کرد. ما قادر نیستیم به طور هم زمان تمام عوامل مرتبط با یک مسأله چند بعدی پیچیده را در ذهن خود نگاه داریم. بگذارید با یک مثال خیلی ساده و سریع این مشکل را نشان دهیم. همین الان در ذهن تان 46 را در 78 ضرب کنید و جواب را بگویید. قبل از آن که ادامه متن را بخوانید این کار را انجام دهید.


می بینید! ما [انسان های نرمال] نمی توانیم! چرا؟ چون تعداد آیتم هایی که حافظه کاری ما می تواند همزمان در ذهن نگاه دارد برابر عدد هفت است. به خاطر همین به آن می گویند قانون هفت به علاوه/منهای دو. چرا که بیشتر مردم در هر لحظه در حافظه کاری شان حدود هفت آیتم یعنی بین 5 تا 9 را نگه می‌دارند.
ظرفیت محدود حافظه کاری، منبع مشکلات بسیار در تحلیل درست اطلاعات است. با افزایش تعداد متغیرها یا روابط بین متغیرها تحلیل می‌تواند بسیار پیچیده تر شود و از حافظه کاری شما تجاوز کند و توانایی شما برای قضاوت صحیح  را به چالش بکشد. اگر تعداد متغیرها در یک مسأله تحلیلی افزایش یابد، پیچیدگی نیز بطور فزاینده ای افزایش پیدا می کند. وقتی یک مسأله صرفاً دارای 4 متغیر باشد، میان آن متغیرها شش رابطة احتمالی وجود دارد. 5 متغیر دارای 10 رابطه احتمالی میان خویش هستند. با شش و هشت متغیر بترتیب 15 و 28 ارتباط احتمالی میان متغیرها وجود دارد.

خوب! ما در حالت عادی چگونه این مساله یعنی محدودیت حافظه کاری را حل می کنیم: با خارج سازی آن مساله از ذهن و آوردن روی کاغذ.
جان کلام تکنیک خارج سازی هم همین است: مساله را از ذهن خودت بیار روی کاغذ به صورت نوشته یا به صورت تصویر، جدول، درخت های شاخه ای و یا هر روش دیگری. خارج سازی به معنای بیرون آوردن مسأله از ذهن خود به شکل قابل مشاهده است تا بتوان بر روی آن کار کرد. برون ریزی یعنی مساله را از ذهن خارج ساختن در قالب نگارش کتبی یا بر روی به شکل ساده‌ای که متغیرهای اصلی، پارامترها یا عناصر مسأله را نمایش دهد و چگونگی ارتباط آن‌ها را با یکدیگر نیز مشخص سازد.
خوبی دیگر برون ریزی این است که وقتی مساله را می آوریم روی کاغذ مساله خود به خود تجزیه می‌شود. تجزیه به معنای شکستن یک مسأله به اجزاء متشکله آن است. هنر تحلیل مسایل پیچیده، تقسیم کردن و به هم پیوند دادن است. یک مسأله پیچیده را به مسایل ساده‌تر تجزیه کنید، مسایل ساده تر را حل/تحلیل کنید و سر انجام این تحلیل‌ها را با یک چسب منطقی به هم اتصال دهید.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
1- مساله یا موضوع مورد تحلیل را تعیین کنید.
2- کمی در مورد مساله فکر کنید تا حدود و ابعاد آن در ذهن شما شکل بگیرد و پارامترها را شناسایی کنید.
3- آن ها را از ذهن خود خارج کنید و روی کاغذ بیاورید یا از نرم افزارهای کامپیوتری یا موبایلی مانند مایندمپ استفاده کنید.  (تنبلی نکنید و به خاطر بیاورید که ما در هر لحظه فقط می توانیم به هفت پارامتر فکر کنیم و نه ده ها پارامتر و از آن مهم تر روابط بین پارامترها)
4- سعی کنید مساله را به چند بخش (زیرمساله) تقسیم کنید.
5- پارامترهای جدید را اضافه کنید.
6- در مورد زیرمساله ها فکر و تحلیل و تصمیم گیری کنید.
7- با توجه به ارتباط زیرمساله ها، در مورد مساله اصلی، تحلیل و تصمیم گیری کنید.  

دکتر مجتبی لشکربلوکی

مدیریت زمان با ماتریس آیزنهاور

در طول تاریخ، افراد زیادی بوده‌اند که زندگی آن‌ها حاوی نکات مفیدی است که می‌تواند راهنمای ما برای رسیدن به موفقیت و سربلندی در تمام جوانب زندگی‌مان باشد. یک از این افراد که در تمام طول عمر خود توانست بهترین استفاده را از زندگی و فرصت‌های پیش روی خود کند کسی نیست جزء دوایت آیزنهاور. دوایت آیزنهاور  رئیس‌جمهور  آمریکا (در سال‌های 1953 تا 1961) می‌باشد.  وی در این مدت ، طرح های بسیاری را در جهت توسعه بزرگراه‌های بین ایالتی در ایالات‌متحده آمریکا ، راه‌اندازی اینترنت (DARPA) ، اکتشاف فضایی (NASA) و ...اجرا نمود. وی برای مدیریت زمان ، مدیریت فعالیت و بهره وری مدلی را طراحی کرد که به‌وسیله آن بتواند با مسایل مهم تصمیم‌گیری و مدیریت زمان مقابله کند. این مدل که به ماتریس Eisenhower معروف می‌باشد ، نحوه ایجاد تمایز بین مسائل مهم و اضطراری را می‌آموزد. در واقع تمامی تصمیمات را بر مبنای ۲ سؤال اساسی مدیریت می‌کند:

1. چقدر آن کار اهمیت دارد؟

2. چقدر انجام آن کار فوری است؟

 تنها ابزار ساده برای این مدل ساده تصمیم‌گیری ، یک کاغذ و قلم می‌باشد.

 چرا از ماتریس مدیریت زمان استفاده کنیم؟

ممکن است بسیار برایتان پیش آمده باشد که زمانی که پشت میز کارتان می‌نشینید ناگهان با حجم زیادی از کارها و پروژه‌ها مواجه گردید. ممکن است در نگاه اول ، همه اینها مهم به نظر رسند و اغلب اوقات بسیار دشوار است تشخیص دهیم که کدام فوری و کدام بدون فوریت است. ماتریس آیزنهاور این فرآیند را فرموله کرده است و به شما کمک می‌کند که فعالیت های خود را به لحاظ اهمیت و فوریت دسته بدی کنید و برای اجرای آنان پاسخ لازم را اتخاذ نمایید.

 همچنین این ماتریس شما را وادار می‌کند که کارهایی که همواره در پس ذهن شما بوده و تاکنون به آنها نیندیشیده‌اید را بر روی کاغذ آورده و زمانی را جهت انجام آن اختصاص دهید.

چگونه با ماتریس آیزنهاور بهره وری خود را افزایش دهیم؟

اولویت‌بندی در کلیه امور، کمک بسیاری در انتخاب فعالیت‌های مناسب و اخذ تصمیم‌های درست می‌نماید و نیز؛ کلید طلائی در تعیین تقدم و تأخر انجام درست فعالیت‌هاست. استراتژی آیزنهاور جهت سازماندهی فعالیت نیز از این تکنیک بهره گرفته است. هر کاری که روی میز کار شما قرار دارد،‌ با شکستن آن مطابق روش آیزنهاور شروع کنید و سپس برای زمان انجام آن تصمیم‌گیری کنید. شما با بهره‌گیری از ماتریس تصمیم‌گیری ، فعالیت های خود را بر اساس 4 احتمال ، دسته‌بندی می‌کنید.

1.  فوری و مهم (کارهایی که باید فوراً انجام دهید)

2.  مهم اما بدون فوریت (کارهایی که می‌توانید به بعد موکول کنید.)

3.  فوری و اما غیر مهم (کارهایی که می‌توانید به فرد دیگری واگذار کنید.)

4.  بدون فوریت و غیر مهم (کارهایی که باید حذفشان کنید.)


دسته ها :

نه هرویین مصرف کنید و نه جوک سیاه گوش کنید، هر دو یک اثر را دارند!


اول بگذارید با هم یک جوک را مرور کنیم:
روزهای خوب هم میاد !!
.
.
.
فقط دادیم چین بسازه ارزون در بیاد!!!!!!!
صبر کنید میاد!

خندیدید؟ لبخند بر لبان تان نشست؟
باشد ایرادی ندارد. اما بگذارید کمی عمیق تر به این پدیده نگاه کنیم. مطالب این چنینی برای من و شما آشنا است. در کانال های طنز چنین جوک هایی زیاد نوشته می شود. یکی از اساتید اقتصاد مفهومی را مطرح کرده است به نام جوک های سیاه. جوک بالا هم یکی از همان جوک هاست.
برخی جملات، ضرب المثل ها، لطیفه ها، داستان ها تخدیر می کنند یعنی مانند مواد مخدر عمل می کنند. مانع حرکتند، بذر ناامیدی می پاشند و گرد تسلیم می پراکنند.

ممکن است بگویید، حالا خیلی هم نباید سخت گرفت! جواب این است: چون معمولا ما با ذهن نقادانه و تحلیلی به داستان ها و لطیفه ها وضرب المثل ها گوش نمی کنیم، بنابراین به راحتی در ذهن ما می نشیند و بعد از مدتی، به خاطر تکرار و انتقاد نکردن از آن، ته نشین می شود و رسوب می کند. آنگاه پنج سال آینده، همه ما بدون این که بدانیم چرا به این جمع بندی رسیده ایم که "خوشبختی ما در گرو چینی هاست".
قبول کنیم که همین شوخی ها و طنزها، روزی تبدیل می شود به باورهای ما.
بنابراین در جوک گفتن و جوک شنیدن هم عاقلانه عمل کنیم که فردای ما را می سازد یا می سوزاند.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
وظیفه ما در قبال جوک های سیاه چیست؟
1- از خودمان شروع کنیم. خود را در معرض جوک های سیاه قرار ندهیم و اگر قرار گرفتیم ذهن خود را حساس و آماده کنیم که نقادانه و آگاهانه به اینگونه مطالب گوش کنیم.
2- دوباره از خودمان شروع کنیم، خیلی از ماها از جمله خود من وقتی مطلبی طنزآلود را می خوانم، دوست دارم که آن را به اشتراک بگذارم، فیلتری بگذاریم برای ارسال مطالب طنزآلود آیا این یک جوک سیاه یا یک «هروئین فکری» نیست؟ اگر هست به عنوان توزیع این مواد مخدر را برای خود یک جرم تلقی کنیم.
3- اگر فردی جوکی سیاه گفت خیلی خیلی محترمانه با بیان مطالب نقض سعی کنیم از ذهن مخاطبین هروئین زدایی کنیم. این سومی خیلی باید مودبانه و غیرمستقیم باشد.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

تکنیک ناپلئون


چرا برخی از افراد همیشه راه حلی در جیب دارند؟ چگونه می شود که در سخت ترین شرایط و حالات می بینیم که یک گزینه رهایی بخش می گذارند روی میز؟ احتمال دارد این افراد نادانسته از تکنیکی که ناپلئون استفاده می کرد بهره می برند.
اما تکنیک ناپلئون چه بود؟

جمله ای منتسب به ناپلئون است که می گوید: همه متعجب می شوند که من چگونه برای هر موقعیتی راه حلی دارم و در هر بحرانی یا مساله جدیدی که رخ می دهد من آمادگی لازم را دارم برای پاسخگویی به آن و همه فکر می کنند که من بسیار باهوشم. اما در حقیقت این نیست. من برای هر مساله ای از قبل تمام حالت های مختلف را در ذهن خود مرور می کنم و برای تمام حالت های مختلف، خود را آماده می کنم.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
یکی از مهم ترین اصول تفکر استراتژیک داشتن خاطره های متعدد از آینده است. یکی از بهترین تمارینی که می توانید انجام دهید این است که آینده های مختلف را تجسم کنید و برای هر کدام بررسی کنید که اگر رخ داد چه باید انجام دهید. این یکی از بهترین ورزش های ذهنی است.

برای انجام این تکنیک گام های زیر را بردارید:
1- اهداف یا موقعیت های مهم خود را شناسایی کنید (امور غیرمهم را کنار بگذارید قرار نیست ما راجع به همه چیز فکر کنیم)
2- حالت ها، کنش ها، واکنش های مختلف را برای آن مساله در نظر بگیرید (مثلا اینکه اگر من پیشنهاد دادم و او پذیرفت اما با قیمتی بسیار بالاتر از آن چه من پیشنهاد کردم من باید چه واکنشی نشان بدهم؟)
3- برای آن حالت گزینه یا پاسخ مطلوب را بیابید.
4- از خود بپرسید که واکنش طرف مقابل در قبال پاسخ شما چه خواهد شد؟
5- به زنجیره پاسخ- واکنش ادامه دهید تا مطمئن شوید، عاقبت این کنش و واکنش برای شما مطلوب است.

شاید بگویید که این تکنیک خیلی زمان می برد، جواب این است که ما این تکنیک را فقط برای موضوعات مهم به کار می گیریم. همه ما با نمره ناپلئونی و شیرینی ناپلئونی آشنا هستیم اما ایکاش با تکنیک وی نیز آشنا شویم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

X