طوفان فکری معکوس


ابزاری جالب برای زندگی شخصی، مدیریت سازمان و کشورداری

احتمالا در مورد طوفان فکری یا بارش افکار و کاربردهای آن در حل مساله شنیده و چه بسا تجربه کرده باشید. این روش با همه جذابیتش ممکن است به بن بست بخورد.

گاهی ایده جدیدی به ذهن مان نمی رسد، گاهی فکر می کنیم که همه راهها را رفته ایم و خلاصه هر از گاهی به دلیلی (گاهی هم چون روش را درست و خوب استفاده نمیکنیم) روش طوفان فکری معکوس کمک موثری در حل مسا له نمی کند. چاره چیست؟

طوفان مغزی معکوس (وارونه) یک ابزار جایگزین و جذاب است. روش آن چیست؟ خیلی ساده: به طور خلاصه در این روش، شما به جای اینکه در پی حل مساله باشید، می خواهید مساله را تشدید کنید. یعنی مساله را بدتر کنید! به عبارتی به جای اینکه مساله را حل کنید، میروید و در جهت حل عکس مساله تلاش می کنید و ایده می دهید!

بگذارید سه مثال در سه سطح مختلف بزنم:
⭕️ در زندگی شخصی می خواهید رابطه خود را با همسر یا پدر و مادر خود خوب کنید. هر چه فکر می کنید راهکاری به ذهن تان نمی رسد. از طوفان فکری معکوس استفاده می کنید. یعنی اینکه از خودتان می پرسید چه کار کنم که این رابطه هر روز بدتر و بدتر شود. آنگاه از بین ایده هایی که بیشترین احتمال و بیشترین تاثیر را دارند را گرفته و برعکس می کنید. یادتان باشد که این قسمت آخر را حتما انجام دهید و گرنه روابط خانوادگی شما هر روز بدتر می شود.

⭕️در اداره سازمان ما با یک مشکل روبرو هستیم: از دست دادن بازار و ریزش مشتریان! می خواهیم ببینیم که چطور از ریزش مشتریان جلوگیری کنیم. بنابراین مساله را عکس میکنیم: چطور کار کنیم که همه بخواهند خرید از محصولات سازمان ما را رها کنند؟

⭕️در کشورداری با مساله جذب سرمایه گذاران خارجی روبرو هستیم. چرا که آن ها کشورهای دیگر را به ما ترجیح می دهند و ما می خواهیم کشوری جذاب برای آنان باشیم. مساله را معکوس می کنیم: چه کنیم که اصلا هیچ سرمایه گذار خارجی به ایران نیاید؟

جالب این جاست که در فهرست پیشنهادهایی که برای حل عکس مساله (تشدید مساله) مطرح شده اند، کارهایی را می بینید که همین الان در زندگی/سازمان/کشور انجام میشوند. یعنی میبینید که شما کارهایی میکنید که دارند مساله را تشدید می کنند.

چند توصیه کلیدی:
درست مثل طوفان مغزی معمولی، اینجا هم باید ایده ها را ثبت کنید
جلوی بروز هیچ ایده را نگیرید، خنده دار بودن ایده ها مانع از بررسی و توجه به آنان نیست.
سعی کنید لیست بلند را به لیست کوتاه تبدیل کنید شما نمی توانید همزمان چند هندوانه بردارید.

شبکه استراتژیست

سه اصل طلایی برنامه ریزی


یک نویسنده و پژوهشر برنامه روزانه افراد موفق را بررسی کرده و به نتیجه‌ای جالب دست یافته است. پارامترهای مشترکی در برنامه ریزی روزانه این افراد وجود دارد:

⭕️60  دقیقه اول را خوب مدیریت کنید.
صبح که شروع می‌شود انگار اتفاقات خود به خود در حال افتادن هستند و قرار است با چیزی مسابقه بدهیم. ایمیل‌های زیادی منتظرخوانده شدن هستند و به نظر می‌رسد از همان ابتدای روز، از چیزی نامعلوم، عقب مانده‌ایم. تکنولوژی دنیای مدرن از همان ابتدای روز، سیل عظیمی را به سمت شما پرتاب می‌کند. و شما به این سیل واکنش نشان می‌دهید. واکنش، کنش و واکنش تا  زمانیکه روز تمام می‌شود و آنقدر خسته‌ می‌شوید که توانایی انجام کارهای مهم را ندارید .
پس از بیدار شدن از انجام دادن کارهایی که رفتارتان را تحت تاثیر قرار می دهد مثل چک کردن ایمیل، تلگرام، فیسبوک و … پرهیز کنید. چرا؟ چون پاسخ دادن به این سوال و آن درخواست شما را وارد گفتگوها و فعالیت هایی می کند که اصلا قرار نبود انجام شود و اصلا در اولویت نیست.
اولین نکته در برنامه ریزی روزانه این است که صبح که برمی خیزی، شما افسار زندگی را به دست بگیرید.

⭕️هر روز ۳ کار مهم را مشخص کنید
همه کارها دارای اهمیت یکسان نیستند ؛ بیشتر ما با دو نوع کاملا متفاوت از کارها مواجه هستیم، سطحی و پیچیده. کارهای سطحی مانند ایمیل، ملاقات‌ها، اطلاعات حرکت وسایل نقلیه و… کوچک هستند و برای انجام شدن به استعدادهای شما نیازی ندارند. اما برای انجام کارهای پیچیده  می‌بابیست از توانایی‌هایتان بهره ببرید .‎کار سطحی از اخراج شما جلوگیری می کند؛ اما کار پیچیده موجب ارتقای شما می‌شود و می بایست اولویت داشته باشد. ‎
لازم نیست همه کارها را انجام بدهید. کارهای مهم‌تر را به صورت واضح مشخص کنید (نهایتاً ۳ کار) و ما بقی کارها را تنها در صورتی انجام دهید که وقت اضافه داشته باشید؛ بدون استرس، رهایشان کنید.
.
⭕️از «ساعات جادویی» برای ۳ هدف روز استفاده کنید
این جمله طلایی را به خاطر بسپارید: همانطورکه اهمیت کارها یکسان نیست، ساعت‌ها هم ارزش یکسانی ندارند‎. به عقیده استاد روانشناسی و اقتصاددان رفتاری حداکثر بازدهی شما در روز  بین دو  تا  دو و نیم  ساعت می باشد. «,واضح است که اغلب افراد بیشترین بازدهی را در  ۲ ساعت اول صبح  دارند. البته نه  دقیقا بعد از بیدارشدن، به  عنوان مثال اگر شما ساعت ۷ از خواب بیدار شدید بین ساعت هشت تا ده و نیم  بیشترین بازدهی را خواهید داشت».‎
تحقیقات نشان می‌دهد،در طول روز، هوشیاری و حافظه، توانایی واضح فکر کردن و یادگیری، بین ۱۵ تا ۳۰ درصد در نوسان است. اغلب ما دو ساعت و نیم  تا چهار ساعت بعد از بیداری بیشترین بهره‌وری را داریم.
البته آدم ها با هم فرق دارند. برخی صبح ها برای کاری راحت ترند و برخی بعدازظهرها. ساعت های جادویی خود را پیدا کنید!

☑️⭕️تجویز راهبردی:
مزیت کسانی که هدف و استراتژی دارند این است که چون خودشان هدف گذاری کرده اند نمی گذارند امور دیگر برای آن ها هدف گذاری کند و به راحتی 3 کار اولویت دار خود را مشخص می کنند.
بنابراین اگر می خواهید هر روزتان یک گام بلند به سوی پیشرفت باشد اول از همه باید بدانید که در پنج سال یا ده سال آینده به کجا می خواهید برسید.
نکته جالب این جاست که این نکات طلایی برای همه در همه سطوح از جمله کسانی که در خانه کار می کنند یا کسانی که مدیر ارشد کشور هستند، کاربردی و مهم است.

تجویز راهبردی از شبکه استراتژیست بر مطلبی از سایت (Webyad. com)

سندرومی خطرناک به نام «نتیجه فوری»


موفقیت نا‌محدود در۲۰ روز!
چاقی و لاغری در سه روز!
با شغل دوم و کمتر از یک ساعت در روز میلیاردر شوید!
یادگیری ۳۵ زبان دنیا در ۱۰ روز!
ترک اعتیاد فوری بدون درد در ۴۵ روز!
با ۶۸ ثانیه تمرکز به آرزوهای خود برسید و ... !

سندروم «نتیجه فوری» گریبان جامعه ما را گرفته است.
آن قدر گرفتار «جنون سرعت» و «یک شبه ره صد ساله رفتن» برای رسیدن به خواسته‌هایمان هستیم که دوست داریم همه این تبلیغات عجیب را یکجا باور کنیم! این پیام‌های تبلیغاتی همگان را دچار نوعی بیماری به نام «نتیجه فوری» کرده است. تقویت این نوع نگرش تاثیرات بسیار مخربی بر حوزه مدیریت استراتژیک زندگی شخصی/اداره سازمان/کشورداری می گذارد.

هیچ کدام از این ها واقعیت ندارد. اگر هم داشته باشد، در دنیای استراتژی چنین چیزی نداریم: موفقیت آسان، ساده و سریع! فقط در کتاب های علمی تخیلی یافت می شود.

حتی گاهی می بینیم که در کتاب های موفقیت یا مدیریت، بیان می کنند که موفقیت یک سازمان حاصل یک ایده خلاقانه سریع بوده و سازمان یک شبه ره صد ساله را طی کرده است. بخوانید اما باور نکنید. درست است گاهی اوقات یک موفقیت ناشی از یک ایده خلاقانه بوده. همین طور ممکن است یک فرد یا یک سازمان در کوتاه مدت یک تغییر اساسی را تجربه کرده است اما به دو نکته توجه داشته باشید:
ممکن است فرد/سازمان در کوتاه مدت به منفعت اساسی برسد ولی پشت آن تصمیم سال ها تجربه و دانش خوابیده است و در ضمن برای حفظ نتایج آن در بلندمدت سازمان/فرد تلاش زیادی به خرج داده است. ولی برخی کتاب های موفقیت و مدیریت برای آن که داستان را جذاب کنند همه واقعیت را نمی گویند.

🔎⭕️تحلیل راهبردی:
سندروم نتیجه فوری دو پیامد بسیار مخرب دارد:
افق فکری ما را کوتاه می کند: ما فکر می کنیم که یک دستاورد باید در سه ماه بدست بیاید درغیر اینصورت به زحمتش نمی ارزد. بنابراین اصولا از برنامه های که مثلا باید یک سال آن ها را دنبال کنیم استقبال نمی کنیم. به همین دلیل هم هیچگاه کارهای بزرگ را شروع نمی کنیم.

رها کردن اقدام در میانه راه: تصمیم جدی گرفته ایم که زبان آلمانی را بیاموزیم. چون فکر می کنیم که یادگیری زبان در 20 روز ممکن است، 20 روز هم وقت می گذاریم ولی چون آن وعده واقعیت نداشته است، نیمه کاره یادگیری زبان آلمانی را کنار می گذاریم آن هم با سرخوردگی. به همین دلیل هم هست که ما هزار کار نیمه تمام داریم هیچ کاری را به انتها نمی بریم چون به اندازه کافی صبور نیستیم.

متاسفانه باید بگویم که این سندروم در زندگی شخصی اثرات مخربی دارد اما در اداره سازمان و بسیار مهم تر در کشورداری ما هم دیده می شود و اثرات آن به مراتب ویرانگرتر است. واقعیت آن است که موفقیت های چشم گیر و پایدار حاصل سخت کوشی، تلاش، تداوم و از همه مهم تر انضباط راهبردی و انتخاب های دردناک است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

پدیده جالب فیلترینگ خودخواسته و پیامدهای استراتژیک


دانشگاه ایندیانا یک پژوهش جالب انجام داد: در این پژوهش که در سطحی وسیع با بررسی 100 میلیون وب کلیک و 1 میلیارد و 300 میلیون مطلبی که در فضای مجازی منتشر می شود انجام شد پژوهشگران دریافتند، کسانی که اخبار را از طریق شبکه های اجتماعی دنبال می کنند، در «دام حباب اطلاعات جمعی» می افتند یعنی فقط از اخباری مطلع می شوند که در بین افرادی که ذهنیتی مانند آنها دارند، به اشتراک گذاشته می شود. این پدیده به نوعی فیلتر شدن توسط حلقه دوستان است زیرا اخبار را بر اساس پست های دوستانشان می فهمند.
آکادمی تفکر می نویسد: با وجود تنوعی که در شبکه های اطلاع رسانی هست، شبکه های اجتماعی باعث کمتر شدن تنوع اطلاعات می شود!!

🔎⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
زمانی که ما از طریق شبکه های اجتماعی مانند تلگرام به هم متصل می شویم، فکر می کنیم که چه خوب! از این به بعد من در جریان اخبار و اطلاعات هم سریع تر از گذشته و هم کم هزینه تر از گذشته قرار می گیرم. اما واقعیت چیز دیگری است.
از طرفی ما همیشه از فیلترینگ بدمان می آید. اما به این موضوع توجه نداریم که با پیوستن به گروه ها و کانال های همفکر عملا داریم خودمان به دست خودمان فیلترینگ انجام می دهیم.
عضویت در شبکه های اجتماعی همفکر ممکن است بیشتر از آنکه به ما در دسترسی اطلاعات کمک کند ممکن است باعث جمود فکری و تنگ نظری ما شود.
چه کار باید کرد؟
منابع اطلاعاتی خود را گسترش دهید و عضو کانال ها و گروه های غیرهمفکر شوید. ممکن است در ابتدا اذیت شوید از اینکه آخه چرا این ها این جوری فکر می کنند؟ مگر این ها عقل ندارند؟ اصلا این ها را شستشوی مغزی داده اند! ولی بعد از مدتی در می یابید که آن ها نیز به اندازه شما عاقل هستند  و به اندازه شما باهوش.
دقت کنید که این مساله فقط مرتبط با مسایل سیاسی نیست، موضوعات اقتصادی و اجتماعی نیز تفسیربردار هستند و بهتر است که ما از زوایای مختلف و از دیدگاه های مختلف این موضوعات را بررسی کنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

چهار کلمه ای که شما را جوان تر یا پیرتر می کند!


فرض کنید در یک رستوران برای شام پیتزا خورده‌اید و شب در منزل دچار مسمومیت غذایی و تهوع شده و مجبور به مراجعه به بیمارستان شده‌اید. شنیدن کلمه پیتزا برای مدتی شما را به یاد نکات مختلفی می‌اندازد علاوه بر آن رفتار‌های خاصی را نیز بروز می‌دهید مانند اخم کردن. تا این جای کار چیز عجیبی رخ نداده و چنین عکس العملی قابل پیش بینی بود. اما دانشمندان به دیدگاه های جدیدتری رسیده اند:

به این آزمایش توجه کنید: گروهی از افراد جوان را در یک سالن جمع می‌کنند و به آنها مجموعه‌هایی از پنج کلمه می‌دهند تا با چهار کلمه از هر مجموعه جمله‌ای بسازند. در این مجموعه‌ها کلمه‌هایی وجود دارد که همه دم از پیری می زنند مانند: عصا، دندان مصنوعی، از کار افتادگی، موی سفید و از این دست. به تعدادی دیگر از دانشجویان در همان محل همان نوع آزمون داده شده بدون اینکه کلمات اشاره ای به سالخوردگی و پیری داشته باشد.
پس از تکمیل این آزمون از آنها خواسته می‌شود که به سالن دیگری در انتهای راهرو بروند. مقایسه این دو گروه نشان می‌داد که گروه اول (که جملاتی حاکی از پیری ساخته اند) به‌طور متوسط کند‌تر حرکت و دیر‌تر به طرف دیگر راهرو رسیده‌اند. نکته جالب اینکه این افراد اصلا متوجه مساله پیری در جملاتی که ساخته‌اند نشده‌اند.

 در آزمایش دیگری یک روانشناس آلمانی از گروهی از افراد خواسته است تا در اطراف اتاقی به صورت آهسته قدم بزنند. درحد یک سوم سرعت متعارف قدم زدن معمولشان. پس از آن از آنها خواسته شده که از کلماتی که در آزمون کتبی به آنها داده‌اند استفاده کرده و جملاتی بسازند. این افراد نیز در موارد مکرر جملاتی ساخته‌اند که نشان‌دهنده اشاره به کهولت و پیری دارد.

در تحقیق اول نشان داده شد که ذهنیت بر رفتار تاثیرگذار است و مورد دوم نشان دهنده تجربه رفتاری بر ادراک ذهنی موثر است.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
هم ذهنیت ما ما بر رفتار ما موثر است و هم رفتار ما بر ذهنیت ما.
وقتی شما وارد یک فضا (خانواده/سازمان/کشور) می شوید و همه اش صحبت از جدال، تنش، نقاط ضعف، دشمنی، دزدی، فساد و ... این ذهنیت منجر به رفتار مبتنی بر جدال، تنش، ضعف، دشمنی و دزدی می شود. جملات مثبت، اشاره به فرصت ها، یادآوری موفقیت ها، ارایه تصاویر واقع گرایانه و مثبت از آینده، وجود فضاها و تجربیات رفتاری مثبت و انرژی بخش می تواند به صورت ناخودآگاه عملکرد اعضای یک جامعه کوچک مانند خانواده یا بزرگ مانند کشور را تحت تاثیر قرار دهد.
همه ما می توانیم یک کنشگر باشیم. فقط کافیست که به صورت غیرمستقیم به دیگران جوانی، شادابی، پیشرفت، احترام و نوآوری را تزریق کنیم. من به عنوان یک عضو خانواده، شما به عنوان معلم یا مدیر مدرسه، دیگری به عنوان یک وزیر می تواند بدون اینکه در دام خوش خیالی و توهم بیفتد و فقط با ارایه تصاویر مثبت یا تجربیات مثبت اما واقعی، خانواده/سازمان/شهر/کشور خود را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین شما دو ابزار قدرتمند دارید: استفاده از جملات و کلمات و یا تجربیات و فضاهای مثبت مانند یک بازی شاد.


دکتر مجتبی لشکربلوکی
(رفرنس بخش اول: دنیای اقتصاد)

تراکتور زندگی شما کدام است؟


چه جزو افرادی باشیم که علاقه مندی به ماشین دارند یا چه جزو کسانی باشیم که ماشین جزو سرگرمی ها و علایق آنها نیست. حتما همه ما نام لامبورگینی را شنیده ایم. ماشین های سوپر لوکس، گران قیمت، متفاوت و بی نظیر.
اما احتمالا بسیاری از ما نمی دانیم که لامبورگینی کارش را از تولید ماشین های لوکس شروع نکرد. بلکه از تراکتور شروع کرد!

فروچیو لامبورگینی؛ بنیانگذار لامبورگینی، تحصیلاتش را در زمینه طراحی ماشین‌آلات کشاورزی و صنعتی، به پایان رساند، سپس وارد ارتش ایتالیا شد و در قسمت نیروی هوایی مشغول به کار شد. در جنگ جهانی دوم او به عنوان مکانیک، در یک کارخانه مشغول به کار شد و پس از جنگ، با استفاده از بقایای تجهیزات نظامی کارخانه موردنظر،شروع به تولید تراکتور کرد. بعدها شرکت وی به بزرگترین تولیدکننده ماشین‌آلات کشاورزی ایتالیا تبدیل شد

اما لامبورگینی همیشه درون قلبش یک اشتیاق فراموش نشدنی داشت: اتومبیل‌های سریع و بی نقص.
او در اوقات فراغت، به پیاده‌سازی موتور و سایر قطعات اتومبیل شخصی خود، که در اکثر مواقع فراری یا مازراتی بود، می‌پرداخت. سپس شاسی، سیستم تعلیق، ترمز خودرو و سیستم برق‌کشی آن‌ها را بررسی می‌کرد. آنچه که او کشف کرد، این بود که بسیاری از قسمت‌های وسایل نقلیه او در واقع مشابه قسمت‌های مورد استفاده در تراکتورهای تولید شده در کارخانه او بودند.

وی بعدا شرکت و کارخانه ای مختص تولید اتومبیل تاسیس کرد و در نهایت نمونه اولیه آن را به معرض نمایش گذاشت و در سال های بعدی نام و نشانی پر افتخار از خود به جای گذاشت.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
تاریخ را نباید وارونه خواند. خواندن موفقیت افراد موفق چه کارآفرینان اقتصادی باشند و چه مصلحان اجتماعی و چه مبارزان سیاسی ممکن است باعث برداشت اشتباه شود. چرا که فقط انتهای موفقیت آنان را می خوانیم. ولی نمی دانیم که از کجا شروع کرده اند و به کجا رسیده اند. مثلا اگر فقط انتهای زندگی آمانسیو اورتگا، صاحب برند زارا را بخوانیم فکر می کنیم که او همیشه در اوج و همیشه جزو ده ثروتمند جهان بوده است در حالی که او در سن ۱۴ سالگی در یک مغازه لباس فروشی به عنوان باربر (حمال) کار می کرد و حتی دوران دبیرستان خود را هم تمام نکرد. ولی همان حضور و تجربه در مغازه های لباس فروشی و همان تعلق وی به قشر متوسط و ضعیف جامعه باعث شد که بعدها ایده درخشان زارا به ذهنش بزند.
قرار نیست همه ما از نقطه عالی شروع کنیم. مهم این است که شروع کنیم.
1- تراکتور زندگی خود را بیابیم. یک نقطه آغاز برای آن که بر اساس امکانات موجود و شرایط موجود بشود کار  و تجربه ورزی را شروع کرد. (مثلا عضویت در یک موسسه مردم نهاد کوچک اگر علاقه مان به مسایل اجتماعی است یا حضور در تشکلی سیاسی اگر علایقمان سیاسی است یا بازاریابی یک محصول اگر علایقمان تجاری است).
2- اشتیاق عمیق خود را فراموش نکنیم.
3- از تجربیات مختلفی که به دست می آوریم استفاده کنیم و از خود بپرسیم لامبورگینی من چه می تواند باشد؟

مجتبی لشکربلوکی، معلم دانشگاه
X