خردمندی در برابر دیوانگی


✅ترامپ به ایران شلیک خواهد کرد؟
 
 ✍به قلم جعفر محمدی

عصر ایران - دونالد ترامپ، از روزی که به کاخ سفید رفته است، رفتارهای عجیب و غریبی از خود بروز داده است؛ برخی روان شناسان با بررسی حرکات و رفتارهای تکانشی ترامپ، بر این باورند که وی دچار عارضه روانی نارسیسیم (خودشیفتگی شدید) است. هم از این روست که در 10 روز اول ریاست جمهوری اش، 20 فرمان صادر کرده است که در نوع خود جالب توجه است. او در نظام آمریکا که ساختاری مبتنی بر اصول دموکراتیک دارد، به طور ملموسی تکروی را پیشه کرده است.

البته جامعه مدنی و سیستم قضایی آمریکا نیز در مقابل این روند سکوت نکرده و تقابل با ترامپ آغاز شده است؛ کما این که تظاهرات متعددی علیه فرمان های عجیب و غریب ترامپ در آمریکا شکل گرفته و برخی قضات نیز رأی به ابطال فرمان ضدمهاجرتی ترامپ داده اند.

با این حال پیش بینی می شود ترامپ همچنان مسیر جنجال آفرین خود را ادامه دهد؛ شخصیت و سابقه مدیریتی او نیز مؤید این پیش بینی است.
از این رو، در ماه ها و سال های پیش رو، تنش های داخلی در آمریکا تشدید خواهد شد و موج مخالفت ها با ترامپ افزایش خواهد یافت. این وضعیت ترامپ را نه فقط از لحاظ سیاسی، که با توجه به شخصیت اش، از نظر روانی هم خواهد آزرد. جایگاه دولت ترامپ، حتی در میان حزب جمهوری خواه نیز متزلزل خواهد بود و  شکست اش در انتخابات آتی و قدرت گرفتن مجدد دموکرات ها دور از انتظار نخواهد بود.
 
تجربه تاریخ ثابت کرده است که هر گاه قدرت های بزرگ در داخل دچار تنش و تنازع شده اند، یکی از راه های مهار این وضعیت، "فرا فکنی" بوده است، بدین معنی که با ایجاد جنگی در خارج از مرزها، هر گونه تقابل با دولت در داخل، نه صرفاً یک اختلاف سیاسی که رویکردی ضدملی تلقی شود.

با توجه به آنچه گفته شد، بر خلاف دوران باراک اوباما احتمال این وجود دارد که ترامپ به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل نیروهای مسلح آمریکا، جنگی را علیه کشوری دور از مرزهای آمریکا آغاز کند.

از آنجا که هم شخص ترامپ تمایلات ضد ایرانی دارد و هم اطرافیان او و مشخصاً وزیر دفاع اش، ممکن است حماقت ترامپ در جنگ افروزی متوجه ایران شود.

در این میان آنچه باید در ایران لحاظ شود تا شرّ ترامپ آسیبی به کشورمان نرساند، ادامه اسلوب میانه روی در عرصه بین المللی است. جهان هم اکنون علیه ترامپ است، هم افکار عمومی و هم اغلب دولت های آن. در چنین فضایی که قطعاً به نفع ایران است، هر رویکرد غیر اصولی و غیر دیپلماتیک ایران می تواند فضا را تغییر دهد و علیه ایران رقم بزند.

لذا باید در عین حفظ اقتدار - که لازمه هر ملتی است - از دادن هر گونه بهانه به دست نومحافظه کاران آمریکایی خودداری کرد. همه اشکال تندروی در داخل و سیاست خارجی، دقیقاً آرزوی شخص ترامپ، صهیونیست ها و جریان سعودی است.

اگر دولت ایران همچنان با تدبیر و دیپلماسی روابط خارجی اش را پیش ببرد، حتی اگر آمریکا بخواهد اقدامی علیه ایران انجام دهد، نخواهد توانست ائتلاف بین المللی عیله کشورمان شکل دهد.

لذا برخلاف برخی تحلیل های احساسی که می گویند باید در برابر ترامپ، ما نیز ترامپ گونه رفتار کنیم، باید گفت که اتفاقاً پادزهر رفتارهای هیجانی و تکانشی ترامپ، دیپلماسی خردمندانه است.

ایران بعد از برجام در مسیر بهبود جایگاه بین المللی قرار گرفته است و این، مطلوب جریان های ضدایران نیست؛ آرزوی آنها این است که هر اقدامی علیه ایران با بهانه ای باشد که تهران به دست شان می دهد.

در برابر دیوانه، نباید دیوانگی کرد، عقلانیت باید پیشه کرد.

دسته ها :

۱۰ صلاحیت عمده مورد نیاز رهبری از دیدگاه نشریه Harvard Business Review :

نشریه اچ بیآر (هاروارد بیزنس ریویو) در سال 2016، صلاحیتهای مورد نیاز رهبری را با بررسی نظرات 195 مدیر برجسته، در 15 کشور دنیا، که در 30 شرکت جهانی مشغول فعالیت بودهاند، به ترتیب زیر معرفی کرده است:

 

 ۱. داشتن استانداردهای اخلاقی بالا

۲. تبیین آرمانها و اهداف با رهنمودها و جهتدهیهای نرم

۳. تبیین شفاف انتظارات

۴. انعطاف در تغییر دیدگاه‎‎ها

۵. متعهد به آموزش مستمر

۶. ارتباطات مداوم و باز

۷. پذیرا بودن ایدهها و رویکردهای جدید

۸. ایجاد احساس برد و باخت مشترک (و نه انفرادی)

۹. رهبر پروری

۱۰. ایجاد فضای امن سعی و خطا

خزان کسب و کار در هزارتوی بازار بزرگ



بازار بزرگ تهران ماههاست آرام است، خبری از رونق و جنب و جوش قدیمی‌اش نیست.کاسبان فقط برای دلخوشی کرکره حجره‌ها را بالا می‌برند و سکوتی عمیق، اوج ساعات کاری را در هزار توی بازار در بر گرفته است. علت این امرچیست؟

یکی از دلایل این امر اینست که بازار، تغییرات  کسب  و  کار را درک نکرده و مرکزیت خود را به دلیل به روز نبودن  بازاریان با تحولات، از دست  داده است. در گذشته کیفیت بسیاری از کالاهایی که در بازار بزرگ تهران عرضه می‌شد، متفاوت با مغازه‌هایی بود که در شهرستان‌ها به فروش کالا می‌پرداختند، اما اکنون، بسیاری از فروشندگان خانگی یا حتی کسانی که مغازه‌ای کوچک در گوشه و کنار شهرها دارند، ترجیح می‌دهند که از بازارهای محلی خود خرید کنند؛ چراکه دیگر برایشان صرفه ندارد که به بازار بزرگ تهران بیایند. گاه اجناس از شهرستانها هم گرانتر است، در حالیکه در گذشته، بازار بزرگ تهران محلی بسیار مناسب برای خریدهای با کیفیت و با قیمت مناسب به شمار می‌رفت. به هرحال به نظر نمی‌رسد بازار بزرگ تهران، به این زودی‌ها تکانی بخورد و دست از رکود بردارد.

امروزه  کسب و کارها هوشمند شده اند، امروزه روش  خرید  اصناف در مناطق شهری وحتی شهرستانها تغییر کرده است، رفتار مصرف کنندگان درخرید، با گذشته فرق کرده است . امروزه  تجارت  الکترونیک به سرعت  درحال گسترش است ، امروزه کسب و کارها همدیگر را در اینترنت پیدا میکنندو...

این داستان خیلی ها در ایران است که هنوز با ادبیات دهه 60 و70 شمسی میخواهند در دهه  90 کسب و کارکنند.

🔷تغییر کنید، قبل از اینکه مجبور به تغییر شوید


داستان موفقیت KFC


بخش اول :

 داستان موفقیت مبتکر مرغ کنتاکی در 65 سالگی!


آیا می دانستید مبتکر مرغ کنتاکی بعد از بارها شکست شغلی در 65 سالگی مدیر بزرگترین مرغ فروشی دنیا شد؟

«هارولد سندرز» بنیانگذار KFC فکرش را هم نمی کرد یک روز برسد که دیگران با او مثل سلاطین و ثروتمندان درجه یک دنیا رفتار کنند. او پسری از یک خانواده فقیر آمریکایی بود که خانواده اش اوضاع نابسامانی داشتند. همین مسئله تصور این که او در سن 65 سالگی، قرار است صاحب یک مجموعه بزرگ رستوران های زنجیره ای در جهان بشود را غیرممکن می ساخت.

در این گزارش، داستان زندگی پسری به نام «هارولد» را می خوانید که در 65 سالگی از او به عنوان یکی از موفق ترین ثروتمندان ایالات متحده نام برده شد و توانست لقب «کلنل» را از آن خود کند. امروز با این که 30 سال از مرگ مخترع این خوراکی خوشمزه می گذرد، اما مرغ های سرخ شده کنتاکی ابداعی هارولد برای کشورش سالی چندین میلیارد دلار درآمد ارزی به ارمغان می آورد.

«هارولد سندرز»، سال 1889 در خارج از شهر «هنری ویل» در ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. وضع مالی خانواده او بسیار بد بود. خانواده اش یک زمین کشاورزی نسبتا کوچک داشتند که تمام امورات زندگی شان را با درآمد حاصل از همان زمین می گذراندند.

پدر هارولد زمانی که او 6 سال داشت فوت کرد و چون او بزرگترین فرزند خانواده بود و باید از دیگر اعضای خانواده مراقبت می کرد، در کنار مادرش ایستاد و کارهای خانه را از او یاد گرفت.

در هفت سالگی آشپزی را آموخت و در روزهایی که مادرش برای کار کردن در مزارع دیگران خانه را ترک می کرد یا مجبور می شد به ایالت دیگری برود، او مسئولیت آشپزی را بر عهده می گرفت و تامین خوراک تمام اعضای خانواده با او بود.

زندگی هاروارد مدتی به همین شکل گذشت تا این که به دوره نوجوانی رسید. او از این که می دید کمک حال خانواده اش است، خوشحال بود. مدتی گذشت که مادر هارولد تصمیم به ازدواج دوباره گرفت اما پذیرش این مسئله برای او سخت بود. به همین دلیل در حالی که کلاس هفتم را می گذراند، برای همیشه از خانه رفت و تحصیل را رها کرد.

سال ها بعد اما در مصاحبه ای گفت که از این که درس را در آن دوره رها کرده است بسیار خوشحال است: «هیچ وقت از درس ریاضی خوشم نمی آمد، به خصوص جبر و منطق مرا دیوانه می کرد. خوب شد که درس را رها کردم.»


خطای ذهنی پس بینی و هرکول پوآرو






سریال خانم مارپل یا هرکول پوارو را یادتان هست؟ برای بسیاری از ما پیش می آمد که وقتی در پایان  مشخص می شد، قاتل چه کسی بوده است؛ به راحتی فراموش می کردیم که در حین تماشای سریال ما به افراد دیگری به عنوان قاتل ظنین می شدیم و اتفاقاً وقتی سریال به پایان می رسید و شخصیت ها و رفتارهایشان را بازنگری می کردیم ، کاملاً معتقد می شدیم که غیر از اون قاتل واقعی کس دیگری نمی توانسته مرتکب قتل شده باشد ! و به راحتی برداشتهای قبلی خود را که فراموش کرده بودیم ، نقض می کردیم ! به عبارتی ممکن است در حین تماشای سریال با خود می گفتیم که همه سریال رو می توانم پیش بینی کنم ولی در واقع احتمالاً مرتکب اشتباه شده باشید.

به این خطا می گویند خطای پس بینی (Hindsight Bias) درست برعکس پیش بینی! چون ما در پیش بینی، آینده را حدس می زنیم اما در پس بینی ما گذشته آنچه اتفاق افتاده است را می گوییم که قبلا حدس زده بودیم در صورتی که چنین کاری نکردیم. 

تمایل ناآگاهانه افراد به درک واقعه به عنوان یک رویداد قابل پیش بینی بعد از وقوع رویداد را خطای پس بینی می گویند. به عبارتی وقتی رویدادی اتفاق افتاد، مردم سعی دارند آن را به عنوان یک رویداد از قبل قابل پیش بینی تلقی کنند و در بیان علت وقوع رویداد، تحلیل های به ظاهر منطقی و درستی از آن ارائه دهند! در واقع ذهن تمایل دارد که وقتی رویدادی اتفاق افتاد، دلیل های به ظاهر منطقی لازم و کافی برای وقوع آن پیدا کرده و احساس کند براحتی می توانسته آن را از قبل پیش بینی کند! در حالیکه عملاً قبل از وقوع رویداد، امکان دستیابی به آن دلائل و پیش بینی واقعه براحتی ممکن نبوده است.
 
موقعی که یک مسابقه فوتبال به پایان می رسد و یکی از دو تیم شکست می خورد ، تقریباً اغلب افراد در گروههای چند نفری شروع به پیدا کردن دلائل شکست می کنند و هر کسی از زاویه دید خودش مواردی از علت شکست را بیان می کند که قبل از بازی ممکن است به آنها فکرهم نکرده باشد و حتی ممکن است تا قبل از شروع بازی به برد تیم محبوب خود امیدوارهم بوده باشد ! به عنوان مثال یکی میگه " آره دیگه وقتی مربی به بازیکن خارجی اعتقاد نداره ، همین میشه! " یا اون یکی میگه "کلاً سیستم  4-4-2 برای این تیم جواب نمیده ما باید بریم سمت 3-5-2 ، راه دیگه ای نداریم ! معلوم بود می بازیم!


☑️⭕️ تحلیل و تجویز راهبردی:

به راستی چرا ما پس بینی می کنیم؟ دو دلیل:
اول اینکه رخداد امری که اتفاق افتاده است را عادی و اجتناب پذیر جلوه دهیم. (معلوم بود که شکست می خوریم)
دوم اینکه ما تمایل داریم ثابت کنیم قدرت پیش بینی امور و رخدادها را داریم! 


حالا این پس بینی چه ایرادی دارد؟ دو ایراد:

ایراد اول: ما پیش بینی های قبلی خود را تحریف و یا فراموش می کنیم! یعنی زمانی که پیش بینی هایمان درست از آب درنیامد، سعی می کنیم تاریخ را تحریف کنیم و مثلا می گوییم که البته من گفته بوده که اگر فلان و بهمان آنگاه ما پیروز می شویم؟
ایراد دوم: ما چون خودمان را به طرز خیلی حرفه ای گول می زنیم بنابراین هیچگاه به خطای خود آگاه نمی شویم و بنابراین هیچگاه یاد نمی گیریم.


رهیافت برای مقابله با این خطا چیست؟

مستندسازی پیش بینی ها: بهترین راه مکتوب کردن پیش بینی هاست. من دوستی دارم که دکترای اقتصاد و مشاور بلندپایه و مدرس این رشته است. وی اول هر سال پیش بینی هایش را در مورد متغیرهای کلان اقتصاد می نویسد و آخر سال واقعیت ها را با پیش بینی هایش مقایسه می کند. به وضوح دارم مشاهده می کنم که راه برای آنکه در طول زمان قدرت پیش بینی خود را افزایش دهیم و در دام پس بینی نیفتیم فوق العاده کارآمد است.


تجویز راهبردی از دکتر مجتبی لشکربلوکی

آیا فرمان اجرایی ترامپ به نفع تهران تمام می‌شود؟


جنبه هایی از اعتراض های جاری به ممنوعیت های جدید آمریکا علیه ایران و شش کشور دیگر، احتمالا از زمان جنگ ویتنام تا کنون بی سابقه بوده است.

این اعتراض ها، در مخالفت با تصمیمی صورت گرفته که علیه شهروندان هفت کشور مختلف بوده است. با این حال در میان این کشورها، وضعیت شهروندان ایران، به دلایلی چون تعداد و سهم آنها در جامعه آمریکا، به گونه‌ای خاص برجسته شده است.

واکنش های اخیر، در دفاع از مردم ایران و نه حکومت آن صورت گرفته است. اما فایده غیرمستقیمی هم برای مسئولان ایرانی داشته که قابل انکار نیست: اینکه اعتراضات، علیه "دولت آمریکا به عنوان قدرتمندترین دشمن جمهوری اسلامی ایران" در جریان هستند.

مجمموعه این مخالفت ها نیز، از سوی بزرگترین رسانه های دنیا پوشش داده شده که سابقا در آنها، عمدتا ادعاهای دولت آمریکا علیه تهران خبرساز بوده است - و نه واکنش های صورت گرفته در غرب علیه دولت آمریکا.

وضعیت ایجاد شده در سطح افکار عمومی غرب در ارتباط با دستور اجرایی رئیس جمهور آمریکا، ظاهرا شرایطی بی سابقه را برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است: برای نخستین بار بعد از دهه ها، بر سر پرونده ای جنجالی نام ایران و آمریکا همزمان در رسانه های غربی مطرح شده، اما برخلاف معمول، فضای رسانه ای علیه واشنگتن - و نه تهران- بوده است.

در چنین وضعیتی ممکن است به نظر برسد که تصمیم اجرایی دونالد ترامپ، با وجود هزینه های سنگین آن برای اتباع ایران، موقعیتی طلایی را برای حکومت این کشور فراهم کرده که در ۳۸ سال گذشته، درگیر نبردی "حیثیتی" با ایالات متحده بوده است.

اما آیا این وضعیت، در نهایت به نفع حکومت ایران تمام خواهد شد؟

دادن پاسخ مثبت به چنین پرسشی، به معنی ناچیز فرض کردن نیروهایی در ایران خواهد بود که تاکنون، به کرات با قدرت "خبرسازی" خود، ناظران را غافلگیر کرده اند.

نیروهایی که حتی در بحرانی ترین شرایط قابل تصور برای دولت ترامپ، این توانایى را دارند که با انفجار بمبی خبری در فضای رسانه ای جهان، به داد او برسند.


X