با آنکه تمام مراحل در فرآیند تحقیقات بازار، مهم هستند لیکن تعریف و تعیین مسئله مهمترین مرحله است. تعریف مسئله، تعیین وضعیت کلی ترین مشکل و مشخص کردن اجزای آن است. اگر مسئله به روشنی تعریف شده باشد آنگاه می توان طرح تحقیق مناسبی را بر اساس آن تهیه کرد. در میان مراحل تحقیق، هیچکدام به اندازه تعریف مسئله در آشکار کردن نیازهای اساسی مشتریان، واجب و حیاتی نیستند. اگر مرحله تعریف مسئله به درستی انجام نگیرد، تمام تلاشها، زمان و پولی که هزینه می شود به هدر خواهد رفت.
در زبان عامیانه، کلمه مسئله یا مشکل، دارای ارزش منفی است و حکایت از آن دارد که چیزی اشتباه است و نیاز به توجه دارد. در مقابل، کلمه فرصت نشان آن است که چیزی لزوما اشتباه نیست؛ ولی عملکرد ها قابل بهبود بخشیدن است. باید توجه کرد که هر دو اصطلاح را می توان با هم بکار برد. از دیدگاه مدیریتی، مسئله ای در بازار نشان دهنده فرصتی برای ارتقای سازمان است. این فرصتها با کمک تحقیق در بازار قابل تشخیص خواهند بود. از دیدگاه تحقیقات بازار، یک فرصت را باید بتوان به یک مسئله قابل بررسی تبدیل کرد. اغلب موارد تفاوت گذاشتن میان مسئله و فرصت، به راحتی امکان پذیر نیست.
مثال: شرکت مازولا با مشکلی در زمینه بازار فروش محصولات خود، روبرو شد. مشتریان برای حفظ سلامت خود، تمایل کمتری به استفاده از غذاهای سرخ کردنی پیدا کرده بودند. یک مطالعه بر روی مشتریان، نشان داد که مازولا با یک فرصت در بازار روبرو است. روغن ذرت این شرکت صد در صد خالص بود و امکان آن وجود داشت که برای سالاد و غذاهایی که بصورت کباب تهیه می شد، مورد استفاده قرار گیرد. بر اساس اطلاعات جمع آوری شده، شرکت مازولا خود را تامین کننده غذای سالم مطرح کرد. این مطلب، مازولا را برتر از دیگران نشان داد و شرکت توانست سهم خود را دوباره در بازار به دست آورد.
همه ما فکر می کنیم که خیلی عاقل و باهوش هستیم اما به صورت ناخودآگاه تحت تاثیر متغیرهای مختلفی قرار می گیریم و تصمیمات ما از مدار عقلانیت خارج می شود.
هیجان باعث می شود که شانس موفقیت خود را بیش از اندازه ارزیابی کنیم. به همین دلیل هست که کازینوها، از نور زیاد و صدای بلند استفاده می کنند: می خواهند افراد را هیجانی کنند! هرچقدر بیشتر هیجانی شوند، پول بیشتری صرف خواهند کرد. هرچقدر که درباره موضوعی بیشتر هیجان زده باشیم، ریسک ها را کمتر تخمین می زنیم.
هایپرمارکت ها هم از سه متغیر نورپردازی، سقف بلند و موسیقی به خوبی استفاده می کنند. به همین دلیل است که وقتی سیستم روشنایی هایپرمارکت ها برای چند ساعتی دچار نقص می شود به وضوح روی فروش آن ها تاثیر می گذارد.
ممکن است بگویید که هایپرمارکت ها و کازینوها هر دو این ویژگی را دارند که مردم برای تفریح و سرگرمی به آن جا می روند. باشد بگذارید یک مثال دیگر بزنم: معمولا بازار سهام جزو بازارهای پیشرفته است. بازیگران آن نه به قصد تفریح بلکه کاملا با هدف سودآوری به آن بازار می آیند. یافتههای پژوهشی متعدد نشان می دهد که بین آب و هوا و میزان خرید و فروش سهام آن هم در حرفه ای ترین بازارها رابطه معناداری وجود دارد. یک درجه افزایش حرارت روی حجم خرید و فروش سهام تاثیر می گذارد! برخی یافته ها نشان می دهد که اینکه امروز آفتابی است یا ابری، هم روی قیمت ها تاثیرگذار است و هم روی میزان خرید و فروش. همین طور درجه رطوبت تاثیر معکوس دارد!
بنابراین عناصر غیرمرتبط شامل هیجان، موسیقی، درجه حرارت، میزان رطوبت، میزان روشنایی بر روی تصمیمات ما کاملا موثر است.
برخی معتقدند عواطف و منطق، رابطه الاکلنگی با هم دارند؛ هر طرف که بالا برود، طرف دیگر پایین می آید. چه باید کرد؟
1- عواطف خود را بشناسید و تشخیص دهید که چگونه تفکر شما را تحت تاثیر قرار می دهد.
2- فاصله زمانی-مکانی بگیرید و به جای تفکر، تامل کنید. در تصمیمات مهم از موقعیتی که در آن هستید فاصله بگیرید و به خودتان زمان بدهید. اگر بخواهید در همان لحظه تصمیم گیری کنید تحت تاثیر عوامل محیطی آن جا قرار خواهید گرفت. سپس با لیست کردن جنبه های مثبت و منفی هر تصمیم، منطق خود را بالا ببرید. با دیدن واقعیت های مربوطه بر روی کاغذ، می توانید به صورت عقلانی در مورد انتخاب ها فکر کنید و تاثیر عواطف و عوامل دیگر را بر خود کمتر می کنید.
می خواهید به فردی پیشنهاد ازدواج دهید یا می خواهید به رییس تان یک ایده سرمایه گذاری را پیشنهاد کنید، سعی می کنید در چه شرایطی پیشنهاد خود را به او بدهید که احتمال جواب منفی شنیدن را کم کنید؟
دکتر مجتبی لشکربلوکی